مهر ۲۶, ۱۳۹۶
تقریبا همه ما ذهن تحلیل گر داریم، یعنی سعی می کنیم یک موضوع و حادثه را در حال و آینده، با علایم و نشانه های محدودی که در اختیار داریم به صورت کامل در ذهنمون بازسازی کنیم و نتایج را به صورت تشخیص و یا پیش بینیمون از آینده برای اطرافیان بازگو می کنیم. ما هر روز این کار و انجام می دیم و خیلی هامون زمانها و یا حوزه هایی که تحلیل هامون اشتباه می شه را فراموش می کنیم، مثل کلی خواب که هیچ وقت تهبیر نمی شه و ما فقط نادیده می گیریم یا می گیم سر دلم سنگین بود.
واقعیت اینه که این تمرین ها هدر نمی ره و خیلی هامون در زمینه های تخصصیمون و یا زمینه هایی که مطالعه و تجربه داریم و به خاطر همین داده های بیشتر و به درد بخور تری که داریم، توانایی این را پیدا می کنیم که پیش بینی های بسیار نزدیک و یا حتی کاملا درستی بکنیم.
برای نمونه زمانی که من در دوره دانشجویی در تلاش برای پیدا کردن، کار مورد علاقه ام بودم، بعد از یه سری مشورت و یک کارآموزی کوتاه متوجه شدم باید حدود سه سال زمان مطالعه بزارم و به این اطمینان رسیدم که بعد از سه سال مطالعه حتما یک کار خوب پیدا می کنم و این را به خانواده گفتم و ازشون خواستم این مدت را با من صبوری کنند. در حین مدت زمانها را یادداشت می کردم تا نتیجه پیش بینیم را متوجه بشم. اتفاق جالب این بود که دقیقا پنج روز بعد از فارغ التحصیلی و دو سال و نه ماه بعد زمانی که تصمیم به مطالعه گرفتم، مشغول به کار شدم. یک پیش بینی خیلی نزدیک.
یه ویژگی مهم
حالا که از دور به این تحلیل نگاه می کنم، چند تا ویژگی توش بود، واضح و روشن بود و موفقیت یه برنامه مطالعاتی را پیش بینی کرده بودم. پیش بینی زمان یک برنامه انجام شده بود و دایم بررسی می کردم که آیا زمان پیش بینی را رد کردم و یا نه. و مهمترین ویژگی تحلیل، این بود که آگاهانه نتایج چند ماه جستجو و مشورت را مبنای تحلیل قرار دادم؛ این ویژگی در همه تحلیل های ما نیست، خیلی مواقع ما تصور می کنیم که مواد لازم برای یک تحلیل را داریم. این تصور تا جایی هست که مواقعی کلا داده ای از موضوعی در ذهن ما نیست و ما بزور داریم تلاش می کنیم که تحلیلی در موردش ارایه بدیم و بقیه را هم مجبور می کنیم که به تحلیل ما گوش بدن و تاییدش کنند.
ارتباطش با رویای صادقه
مدتی است متوجه شدم کسانی که در اطراف من، دایم از رویاهای صادقه که دیدن و اینکه تعبیر شده حرف می زنند، چند تا ویژگی برجسته دارند.
همگی آدمهایی هستند که تحلیل زیاد می کنند و تحلیل های موفق هم خیلی دارند و البته خواب هم زیاد می بینند. همه تحلیل ها، تصمیم ها و خواب های اشتباهشون را نادیده می گیرند و حتی پنهان می کنند و مهمتر از همه پارامترهای تحلیل را بیان نمی کنند و ترجیح می دند تحلیلشون را یک توانایی ذاتی نشون بدند تا اکتسابی (در مورد این هم یه دفعه مفصل حرف دارم، اخلاقی که از نسل قبل ما اومده و توانایی ذاتی را مهمتر از توانایی اکتسابی می دونه و دایم تلاش می کنه، توانایی های اکتسابی اش را ذاتی نشون بده).
از همه مهتر اینکه آشفته (منظورم هر گونه مشغله ذهنی زیاد و حساسیت های بالاست) هستند، آشفتگی و مشغلشون باعث میشه که یک سری تحلیل هاشون را زمانی که بیدار هستند، انجام ندندو تو خواب ناخودآگاه می رند سراغش و بعد اون را برای شما به عنوان رویای صادقه بیان می کنند. خیلی بچههای کامپیوتر تجربه حل شدن یک مشکل تو برنامه نویسی را تو خواب دارند، فکر کنم اونها بهتر شرایط را درک کنند.
در حقیقت رویای صادقه ای در کار نیست، «یه مغز تحلیل گره که تو خواب فارق از درگیریهای روزانه یه تحلیل خوب بیرون می ده»