از همایش روز آزادی نرم افزار علاوه بر کلی حس و بازخورد خوب، که حتما در مورد دلایلش می نویسم ، یه چیز دائم داره ذهن من را آزار می ده. اونم اینه که اگه همین استالمن خودمون که دم به دقیقه عکسش را اینور و انور می زنیم و به به و چه چه در موردش میکنیم، پروژه گنو را شروع نمی کرد و یا اصلا برنامه نویس نبود، هیچ کدوممون کلا تحویلش می گرفتیم. یا اصلا موضوع بحثمون می شد.
من یکی که می گفتم بابا طرف از روی شکم سیری داره حرف می زنه. یا اینکه دور وایساده می گه لنگش کن. یا شایدم می گفتم، طرف حواسش به تمام جوانب چیزی که می گه نیست، از رو بی کاری یه چیزی پرونده…
حالا فکر کن قبل از پروژه گنو استالمن پا می شد می رفت توی دانشگاه ها، شرکت ها … توی همایش ها 😉 سر بد و بیراه را می کشید به همه و خطاب می کرد: شما ها همتون یه مشت آدم کثیفید … اون موقع من شتلق(بار اول از این کلمه دارم استفاده می کنم، امیداورم املاش درست باشه) می خوابوندم توی گوشش و خطاب می کردم. آقا کلاغه ببُر صدا را بزار کارمون را بکنیم.
3 پاسخ
جدا که خوب به قضیه نگاه کردی.
این مشکلی هست که بیشتر تو جامعه ما به چشم می یاد.
تیکه شتلقت خوب بود!! 🙂
همچین چیزی رو پارسال بعد اولین همایش حس کردیم!!
شتلق!;)
قضیه پارسال چیه ؟