یه دو هفته ای درگیر چند تا جمله بودم. جدی گرفته بودمشون. از خودم نبود بهم گفته بودند و من سعی داشتم بهشون عمل کنم. صد بار با خودم گفته بودم که هر حرفی بهت می رسه اگه به درد بخور بود اول چرخش کن ، بعد دو باره خودت شکلش بده بعد اگه خواستی بخور.
این دفعه با همون شکل اولیه پختم و خوردمش. پدرم رو درآورد. تا اومدم بفهمم مشکل کجاست یه ۱۰ روزی گذشت تازه هنوز هم نتونستم خودمو جمع جور کنم.